- آیا روشی که برای فرزندپروری استفاده میکنیم نرمال است؟
- بازگشت به فرزندپروری نرمال چگونه ممکن است به نظر برسد؟
- آیا تابهحال از خود پرسیدهاید که بهعنوان یک والد طبیعی است که در پایان روز یا هفته کاملاً خسته باشید؟
- آیا تابهحال به این فکر کردهاید که انجام بیشتر کارهای فرزندپروری بهتنهایی طبیعی است؟
- آیا برای اینکه از هر لحظه والد بودن لذت نبردهاید، احساس گناه کردهاید؟
- آیا تابهحال این سؤال برای شما پیشآمده که آیا رویکرد شما نسبت به فرزندپروری درست است؟
- آیا تابهحال تسلیم فشار یا انتظارات دیگران شدهاید، حتی زمانی که آنها با دیدگاه شما در تضاد هستند؟
اگر پاسخ شما به سؤالات بالا «بله» هست بهتر است بدانید که تنها نیستید.
دیدگاه اصلی در فرهنگ ما در مورد فرزندپروری بر اهمیت آموزش رفتار «خوب» به کودکان از طریق تنبیه و پاداش تأکید دارد. فرض بر این است که بهترین راه برای کودکان برای یادگیری تنظیم احساسات خود، دلسرد کردن یا انکار آنها است همچنین این دیدگاه فرض میکند که ما باید با نادیدهگرفتن درخواستهای آنها نسبت به ارتباط نزدیک داشتن، کودکان را وادار به مستقل شدن کنیم.
بارها با شنیدن این عبارت «این موضوع در جامعه ما طبیعی است» به این مفهوم رسیدهایم که این همان کاری است که اکثر مردم آن را انجام میدهند.
اما عادی بودن طبیعی نیست. عادی بودن لزوماً به این معنی نیست که این رفتاری درست یا سالم است. حتی لزوماً به این معنی نیست که نتایج مطلوب را به همراه دارد. مثلاً کتکزدن بچهها به نامنظم و انضباط عادی بود چرا که این هنجار اثرات مخربی بر کودکان (و والدین آنها) داشت و امروزه بهعنوان فرزندپروری عادی نیز اثرات مخربی بر فرزندان و والدین دارد.
مثلاً کتکزدن بچهها به نامنظم و انضباط عادی بود. این هنجار اثرات مخربی بر کودکان (و والدین آنها) داشت و آنچه ما امروزه بهعنوان فرزندپروری عادی میدانیم نیز اثرات مخربی بر فرزندان و والدین دارد.
تعداد فزایندهای از کودکان با افسردگی، اضطراب و سایر چالشهای سلامت روان دستوپنجه نرم میکنند. به طور مشابه، والدین اغلب تحت استرس هستند و در تلاش برای حفظ آرامش در لحظه هستند. هر چقدر هم که طبیعی باشد، این یک جنبه طبیعی از فرزندپروری نیست. بلکه محصول محیط معاصر ما است.
فرزندپروری طبیعی
وقتی به قبایل شکارچی – گردآورنده نگاه میکنیم، به روشی که در بیشتر تاریخ بشریت زندگی کردهایم، تصویر بسیار متفاوتی را میبینیم:
کودکان توسط جامعهای از مراقبین بزرگ میشوند، نه فقط یک یا دو والدین.
با کودکان با احترام و استقلال رفتار میشود، نه با اجبار و کنترل.
کودکان در معرض تماس فیزیکی و محبت مداوم هستند، نه انزوا و جدایی.
کودکان در طبیعت و فرهنگ غوطهور هستند، نه صفحهنمایش و برنامه.
برای شکارچیان، طبیعی است که از فرزندپروری لذت ببرند، نه اینکه احساس سرگیجه کنند. طبیعی است که احساس اعتمادبهنفس داشته باشید، به طور شهودی بدانید که چه کاری باید انجام دهید، و از طرف بسیاری دیگر حمایت میشوید.
آنها به طور شهودی میدانند که هر کودک نیازهای ذاتی یکسانی دارد: امنیت، ارتباط و استقلال. در طول تاریخ تکاملی ما، عدم برآوردهکردن این نیازها به این معنی بود که بقای کودک در خطر بود. بهعنوانمثال، نوزادی که بهتنهایی میخوابد، میتوانست طعمهای آسان برای شیر باشد، و کودکی که ارتباطش را از هم جدا کرده یا بیش از حد کنترل شده باشد، مهارتهای ارزیابی خطر را نمیآموزد و همچنین خطر آنها را افزایش میدهد.
بازگشت به فرزندپروری طبیعی
جداشدن از طبیعت، و اتخاذ فرهنگی که برای فردگرایی، رقابت و مادیگرایی ارزش قائل است، ما را به این وضعیت سوق داده است و هنجار جدیدی ایجاد کرده است، اما همه ما از آن رنج میبریم. خوشبختانه، میتوانیم به شرایطی که زمانی پدر و مادر بودهایم برگردیم و آنچه طبیعی است را دوباره عادی کنیم.
چگونه این رویکرد فرزندپروری را عملی کنیم؟
کارهای زیادی میتوانیم انجام دهیم. ما میتوانیم در موردنیازهای تکاملیافته کودکان بیاموزیم و راههایی برای برآوردهکردن آنها پیدا کنیم. ما میتوانیم راههایی برای برآوردن بهتر نیازهای خود پیدا کنیم و دوباره به شهود خود وصل شویم. ما میتوانیم سرعت خود را کاهش دهیم.
اما اولین (و شاید مهمترین) قدم این است که بهسادگی متوجه شوید. توجه داشته باشید که امروزه والدین “عادی” چگونه به نظر میرسند. به روایتها و ایدههای فرهنگی در مورد نحوه رفتار با کودکان و اینکه چگونه (احساس یک پدر و مادر بودن) کنید، توجه کنید و جرات کنید سؤالات خود را بپرسید.
دیدن اینکه روشی که امروزه ما بهعنوان والدین تربیت میکنیم، آنگونه که تکامل یافتهایم نیست، و نیازهای والدین و فرزندان را برآورده نمیکند، به ما این امکان را میدهد که موضع متفاوتی نسبت به سؤالات مطرح شده در ابتدا داشته باشیم.
غرقشدن، انزوا، عدماطمینان، استرس و شرم ممکن است تجربیاتی عادی بهعنوان والدین در دنیای امروز باشند، اما اجتنابناپذیر نیستند. توجهکردن و شروع به زیرسؤالبردن شیوههای عادی فرزندپروری اولین قدم بهسوی راه دیگری (قدیمیتر) است.
یادمان باشد که برای یک والد خوببودن اولین قدم توجه به نیازهای کودکمان است و پس از آن پاسخ متناسب به آن نیازهاست چرا که اولین قدمهای تربیت و پرورش کودک از رفتارهای متقابل ما با کودکانمان سرچشمه میگیرد.
بدون دیدگاه