اگر از والدین بپرسید که بیشتر دوست دارند چه ویژگی های شخصیتی را در فرزندان خود ببینند به احتمال زیاد استقلال و مسئولیت پذیری در صدر فهرست آن ها قرار دارند. اما چیزی که اکثر والدین متوجه نمی شوند این است که برای تربیت فرزندان با این ویژگی ها، باید از توصیه های مرسوم والدین سرپیچی کنند. وادار کردن کودکان به اطاعت، تنبیه آن ها برای رفتار بد و هل دادن آن ها به خارج از منطقه آسایش آن ها (با استفاده از تشویق آن ها) همه آن ها را ناامن، ترسو و ناتوان می کند.
تا حدودی بر خلاف شهود، بچهها در محیطی که حمایت میشوند، شنیده میشوند و اجازه میدهند تا حد امکان خودشان را بیان کنند و خودشان باشند، بیشتر مستقل میشوند. این تکنیکهای فرزندپروری اغلب بچهها را به سمت رفتار بهتر و پیوند نزدیکتر و صلحآمیزتر بین والدین و فرزندان سوق میدهد.
در اینجا ۸ راه کاربردی برای تربیت فرزندان مستقل آورده شده است:
یک دلبستگی قوی تشکیل دهید بسیاری از والدین تصور می کنند که راه پرورش ذهنیت مستقل در دوران کودکی این است که فرزندانشان را وادار کنند که موقعیت های چالش برانگیز را خودشان مدیریت کنند. و در ابتدا، این کاملا منطقی به نظر می رسد. به هر حال، آیا کودکی که مجبور است بدون کمک والدین خود مستقل عمل کند، اعتماد به نفس بیشتری نشان نمی دهد؟ و یا اینکه کودکی که بیش از حد به والدین خود متکی است، بیش از حد به والدین وابسته می شود؟
در واقع تحقیقات نشان می دهد که برعکس این موضوع صادق است. از آنجایی که کودکان نابالغ و آسیب پذیر هستند، به دنبال امنیت برای ایجاد اعتماد به نفس خود هستند. و هیچ کس امنیت بیشتری به اندازه والدین یا مراقب برای کودک فراهم نمی کند. اگر این بزرگسالان مهم، بچهها را به موقعیتهایی سوق دهند که استرسزا و ترسناک هستند – بهویژه بدون اذعان به ترسها یا نگرانیهای کودک – این بچهها میتوانند احساس ناامنی کنند و بنابراین تمایل کمتری به عمل مستقل دارند. اما برای کودکانی که رابطه ای امن، محبت آمیز و حمایتی با والدین خود دارند، برعکس است. وقتی بچه ها بدانند که والدینشان با احترام از آنها حمایت می کنند و آنها را پرورش می دهند، اعتماد به نفس آنها را تقویت می کند و به مرور زمان آنها را قادر می سازد استقلال بیشتری از خود نشان دهند.
به بچه ها اجازه دهید احساسات داشته باشند و سپس احساسات را آموزش دهید اغلب والدین تصور می کنند که اجازه دادن به فرزندانشان برای ابراز احساسات قوی مانند خشم، ترس یا ناامیدی منجر به بی انضباطی و تکانشگری آنها می شود. و برای اجتناب از این نتیجه، والدین یا فرزند خود را به خاطر احساس آن احساس تنبیه می کنند یا به او می گویند که از ابراز آن دست بردارد. در حالی که تنظیم احساسات برای نشان دادن اعتماد به نفس و استقلال ضروری است، بچه ها هرگز با تنبیه شدن یا با سرکوب احساسات، مقررات را یاد نمی گیرند. در حقیقت، همه احساسات و عواطف طبیعی هستند. برای مثال عصبانی شدن از اینکه برادری یک اسباببازی را گرفت، یا از اینکه نمیتواند بعد از ناهار یک کلوچه بخورد، ناامید باشد، اشکالی ندارد. چیزی که قابل قبول نیست – و بچه ها به مربیگری محترمانه نیاز دارند – رفتارهایی هستند که گاهی اوقات به دنبال این احساسات قوی هستند. برای کودکی قابل قبول نیست که برادرش را بر سر اسباب بازی ربوده شده بزند یا عمداً در اعتراض به عدم دادن کلوچه روی آشپزخانه شیر بریزد. وقت گذاشتن برای آموزش احساسات به بچه ها و در نتیجه ترویج تنظیم هیجان به بچه ها این امکان را می دهد که به طور فزاینده ای مستقل از ما در جهان عمل کنند. و ابزارهایی را برای آنها فراهم می کند که برای حفظ روابط سالم و ایمن در حال حاضر و آینده نیاز دارند.
اجازه دهید بچه ها صحبت کنند توصیه های مرسوم والدین نشان می دهد که بچه ها هرگز نباید خارج از خط صحبت کنند یا با خواسته ها یا نظرات والدین خود مخالفت کنند. اما مانند اجازه دادن به همه احساسات، بچه ها همچنین به فرصتی برای بیان نظرات و صحبت کردن نیاز دارند، به عنوان ابزاری برای یادگیری برای خود فکر کردن. و خانه بهترین مکان برای تمرین این است. در حالی که کنترل صحبتهای کودک یا بیاحترامی به کودکان کمکی نمیکند، والدین میتوانند بچهها را راهنمایی کنند که چگونه با احترام افکار و احساسات خود را بیان کنند. به عنوان مثال، اگر کودکی فریاد می زند تا منظور خود را بفهمد، والدین می توانند با احترام بیان کنند: «من می خواهم آنچه را که می گویید بشنوم، اما به طور معمول به افرادی که سرم فریاد می زنند گوش نمی دهم. منتظر می مانم تا بتوانید نظر خود را با صدایی آرام بیان کنید.» سرکوب نظرات بچه ها یا تنبیه آنها به دلیل مخالفت فقط این پیام را می دهد که افکار و عقاید آنها ارزشی ندارند.
اغلب والدین بر این باورند که برای بزرگ کردن بچه های سازگار باید به آنها یاد بدهند که اطاعت کنند. در حالی که فرزندان ما نیاز به یادگیری رفتار مناسب دارند، به کودکانی که به سادگی اطاعت میکنند، فرصتی برای یادگیری مهارتهای جدیدی که تفکر متکی به خود را تشویق میکند، داده نمیشود. تحقیقات پیوسته نشان میدهد که بچهها انضباط را به بهترین وجه از طریق روشهای مثبت یاد میگیرند، یا بهتر است بگوییم، نظم و انضباط که هم مهربان و هم محکم است، نه دیکتاتوری. وقتی والدین احساسات و نظرات فرزندشان را تایید می کنند و همدلی نشان می دهند و در عین حال قوانین و مرزها را رعایت می کنند، بچه ها احساس امنیت و اعتماد به نفس بیشتری می کنند. و احتمالاً درسهایی را که والدین میخواهند یاد بگیرند، جذب میکنند.
یک رابطه مشارکتی بر اساس حل مسئله ایجاد کنید وقتی بچهها بالغ میشوند و خودشان شروع به فکر کردن میکنند، والدین میتوانند تلاش کنند تا با آنها یک رابطه مشارکتی با تمرکز بر حل مسئله ایجاد کنند. همانطور که راس گرین، نویسنده کتاب تربیت انسان توضیح می دهد، این رابطه مشارکتی شامل این است که والدین در هنگام بروز رفتار نادرست ابتدا به کودک گوش می دهند و از او اطلاعات جمع آوری می کنند. با تشویق و حمایت از کودک برای ارائه راه حل هایی برای مشکل موجود ادامه می یابد. این استراتژی نه تنها به کودکان با موفقیت بیشتری آموزش می دهد، بلکه منجر به یک رابطه صلح آمیزتر و سالم تر با والدین کودک می شود. و ذهنیت حل مسئله را در کودکان ترغیب می کند، که سنگ بنای اصلی تبدیل شدن به یک متفکر مستقل در بزرگسالی است.
به بچه ها پیشنهاد بدهید اکثر والدین می دانند که یک راه عالی برای پراکنده کردن سرپیچی از کودک نوپا این است که به آنها یک انتخاب ارائه دهید. «میدانم که نمیخواهید در حال حاضر به خواربارفروشی بروید، اما ما باید مواد غذایی بخریم. آیا میخواهی زرافه یا فیل خود را با خود در ماشین بیاوری؟» با تصدیق احساسات کودک و دادن حق انتخاب به آنها، حس کنترل کمی به کودکان می دهد، حتی اگر دقیقاً به آنچه می خواهند دست پیدا نکنند. این تکنیک فرزندپروری مزایای دیگری نیز دارد. این موضوع به بچه ها نشان می دهد که آنها به اندازه کافی مهم هستند که بتوانند انتخاب کنند – قطعاً کیفیت یک طرز فکر مستقل. کودکان و نوجوانان در سنین مدرسه از والدین قدردانی می کنند که چه چیزی را ترجیح می دهند. هر چه بیشتر بتوانیم هر موقعیتی را به موقعیتی تبدیل کنیم که کودک بتواند بی ضرر تصمیم بگیرد، بیشتر به شمل یک ذهنیت با اعتماد به نفس و متکی به خود رشد می کند.
مسئولیت پذیری را تشویق کنید مسئولیت و استقلال دست به دست هم می دهند. هر چه فرزندانمان مسئولیت پذیرتر باشند، کمتر به ما اتکا خواهند کرد. والدین می توانند از سنین پایین، در سن دو سالگی، با درگیر کردن آنها در کارهای خانه و کارهای کوچک، ذهنیت کمکی را تشویق کنند. کودکان نوپا یاوران طبیعی و مشتاقی هستند و هر چه ما ذهنیت کمکی را زودتر در آنها پرورش دهیم، با بالغ شدن آنها این طرز فکر طبیعی تر خواهد بود.
شروع مشارکت کودکان در انجام کارهای خانه راه مطمئن دیگری برای ایجاد احساس مسئولیت در آن ها است. برای مثال، بچهها در هر سنی میتوانند در بخشی از شستن لباسها، تمیز کردن و کنار گذاشتن ظرفها یا چیدن ناهار خودشان کمک کنند. بگذارید از پیامدهای طبیعی درس بگیرند والدین اغلب به اشتباه معتقدند که برای اینکه فرزندشان درس بیاموزد، والدین باید پیامدهایی را تحمیل کنند. اما حقیقت این است که بچهها – و بهویژه در دوران نوجوانی – با تجربه کردن پیامدهای طبیعی اعمالشان بیشتر یاد میگیرند. نمونه هایی از این موارد عبارتند از: فراموش کردن تکالیف در خانه، ناتوانی در بسته بندی چتر در یک روز بارانی، گذاشتن اسکوتر در بیرون زیر باران و مجبور شدن آن را با پول خود تعویض کنند. تجربه پیامدهای طبیعی می تواند معلم خوبی باشد، اما به خاطر داشته باشید که کودکان خردسال تا سن شش سالگی به اندازه کافی بالغ نیستند که اعمال خود را به نتایج منفی مرتبط کنند.
رها کردن در حالی که هنوز حمایت می کنید وقتی بچههای ما بالغ میشوند، به تدریج فرصتهای بیشتری برای نشان دادن استقلال پیدا میکنند – در نحوه عمل، جایی که میروند، انتخابهایی که انجام میدهند و آنچه میگویند. به عنوان والدینی که میخواهند از این استقلال حمایت کنند، باید رقصی ظریف برای حمایت از فرزندانمان را اجرا کنیم و به تدریج آن ها را رها کنیم. از سنین پایین، فرزندان ما به ما نیاز دارند که سنگ و پایه آنها باشیم – تکیهگاهی که میدانند میتوانند به آن تکیه کنند و مکانی که میتوانند برای پذیرش، راهنمایی و مهمتر از همه عشق بیقید و شرط به آن مراجعه کنند.
داشتن این اطمینان به فرزندان ما اعتماد به نفس لازم را می دهد تا به طور فزاینده ای بال های خود را باز کنند و به بزرگسالانی مستقل و خودکفا تبدیل شوند.
بدون دیدگاه